مليناملينا، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

عسلک مامان

اولین تجربه ی شرکت در مسابقات

سلام عسلکم خوبی؟ دختر قشنگم هفته گذشته وقتی اومدی خونه خیلی سرحال و خوشحال بودی آخه معلم ورزشتون برای شرکت در مسابقات بهت گفته بود تا عکس و مدارک بیاری شما هم که علاقه زیادی به شرکت تو مسابقات داشتی و در واقع آرزوت بود که بری مسابقه خیلی خوشحال و شنگول بودی فقط چیزی که زیاد خوب نبود این بود کع همش فکر مدال اوردن و اول شدن بودی و منم سعی میکردم آرومت کنم و کاری کنم که زیاد تو فکر بردن نباشی آخه خیلی نگران و دلواپس بنظر میومدی و دوست نداشتم که ببینم برای اول شدن داری خودتو اذیت میکنی. برای من و بابایی همین که شما دختر ورزشکار و پر تلاشی هستی و پویایی و تحرک داری کافیه البته رفتن به مسابقه و بردن هم خیلی عالیه ولی نه به قیمت نگرانی و ناراح...
22 اسفند 1392

پدر و دختر

بررسی روابط صحیح پدر و دختر در خانواده     هنوز مدت زیادی از زمانی نگذشته که پدرها نقش رییس خانه را بازی می‌کردند و همواره سعی می‌کردند بین خود و فرزندان‌شان شکافی ایجاد کرده و حریم‌ها را نگه دارند.   امروز برخلاف دیروز پدرها به فرزندان‌شان بسیار نزدیک شده‌اند. موضوعی که تکرار آن هیچ‌گاه اشتباه نیست. اینکه پدر هم به اندازه مادر برای کودکان مهم و باارزش است و برقراری تعادل بین روابط این دو با فرزندان‌شان می‌تواند از نظر روانی سبب رشد صحیح کودکان شود. مرد چون در میان کودک و مادر قرار دارد ـ هم به موجب حضور فیزیکی و هم جایگاه روانی خود ـ به کودک این اجاز...
14 اسفند 1392

چگونه با دخترمان صمیمی تر شویم؟

برخی مادران تصور می کنند دخترشان باید بزرگ شود تا بتوانند رابطه ای صمیمی با او برقرار کنند. درحالی که یک مادر باید همیشه برای برقراری رابطه ای صمیمانه، هیجان انگیز و دوست داشتنی با فرزندش آماده باشد...   گاهی لازم است والدین برای ایجاد ارتباطی صمیمی، کارهایی انجام دهند که شاید به نظرشان بچگانه برسد (مثل خنداندن فرزندشان)، اما واقعا این طور نیست و انجام این کارها، پایه های روابط را مستحکم تر می کند.   والدین برای اینکه با دخترشان، دوست باشند، باید در ساعت هایی از روز با او بازی کنند و به عنوان یک دوست خوب، در کنارش باشند زیرا با ایجاد رابطه صمیمی به دخترشان راه و رسم زندگی را آموزش می دهند و به او کمک م...
14 اسفند 1392

روزی یکساعت فقط من و تو

سلام دختر خوشگلم خوبی؟عسلکم چند وقت بود که مامان وقت بازی کردن با شما رو نداشت یعنی از وقتی کوروش بدنیا اومده بود مثل قبل نمی تونستم باهات بازی کنم و وقت بودن کنارت خیلی کم پیش میومد.شما هم همیشه شاکی بودی من سعی می کردم تا جایی که میشه برات وقت بزارم ولی وقتی که فقط من و شما تنهای تنها با هم باشیم پیش نمی اومد آخه بیشتر وقتا کوروش بیداره و تا ما میومدیم بازی کنیم بهمش میزد و نمی زاشت تا اینکه دیدم نمی شه باید وقتی رو بزارم فقط برای خودمون این بود که از خواب بعد از ظهر کم کردم و یکساعت کامل برای بازی با دخترم اختصاص دادم. تو این یکساعت معمولا بازی می کنیم حالا بستگی به شما داره چه بازی دوست داشته باشی گاهی بازی کامپیوتری گاهی بازی فکری بعضی...
12 اسفند 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسلک مامان می باشد